محل تبلیغات شما



 

هر شکم گرسنه ای سیر شود به خوردنی 

سیر نمیشود ولی چشم گرسنه ی دنی 


دوستی و رفاقت  از موهبت الهی است 

بی ادبی ولی بَدَل میکندش به دشمنی


مهر و وفا و معرفت لازمه ی برادری ست

هست برادر تنی بدون این سه ناتنی


حریم خانواده را گذشت گرم میکند

عشقْ چراغ خانه است ، بپا چراغ نشکنی


بشر مثال معدن است مرمری است و آهکی 

طلا وَ یا زغال سنگ تو از کدام معدنی ؟!

 

 


 

یکبار دیگر مردی از ما جاودانی شد 

پرواز کرد و حاج قاسم آسمانی شد


پرواز عاشق تک نه بهر گشت می باشد 

پرواز عشق از نوع بی برگشت می باشد


در روضه ی قدس خدا رفت از سپاه قدس 

پاینده می ماند ز  خونش جایگاه قدس


بر آرمان خویش پشت پا نزد در عشق

هر دم صعودی داشت و در جا نزد در عشق


با همّتش اکنون کنار باکری باشد 

با کاظمی در نزد یارش باقری باشد


مردی که می ترسد هنوز از نام او دشمن

باشد هراسان شام و روز از نام او دشمن


دیدم که در حال نماز است و دعا میکرد !

طفلی برایش شاخه ای گل با صفا آورد


گل را گرفت آن بنده ی پاک خدا  در دست 

اخلاص را بنگر که قلب کودکی نشکست


دانست آنرا دلبر نابش فرستاده

شاه شهیدان یعنی اربابش فرستاده


فهمید دعوتنامه ی ارباب هست  آن گل 

رنگ شهادت دارد و نایاب هست آن گل


نور خدا جاریست در نام سلیمانی

قرآنی است اعمال این سردار ایرانی


در چنبر عشق حسینی تا ابد مانده ست 

هنگام رفتن نوحه اش را فاطمه خوانده ست


او سوخت لیکن این حقیقت را نمود ابراز

قُقنوس باید که از آتش سر بر آرد باز


این وعده ی انصار حق و حزبِ اَلله است 

با قاتلانش #انتقامی_سخت در راه است


دارم یقین ، شکّی در این گفتار در من نیست 

او روز رجعت در رکاب حضرت مهدیست

 

 


 

ای باغبان رخصت بده، گل چینم از گار تو 

 

شاید نشد قسمت مرا بار دگر دیدار تو 

 

آن ورشکسته تاجرم سرمایه از کف داده ام 

 

باید کنم پُر کیسه را از بخشش بسیار تو 

 

گر در ببندی یکسره داخل شوم از پنجره 

 

بختم عجب خورده گِرِه با سایه ی دیوار تو! 

 

جای گُهر، عُمّان بده، این را بگیر آن را بده 

 

چیزی کجا کم میکند؟یک مشت از خروار تو 

 

جسمم خوراک آتش است،امّا به لطفت دلخوش است 

 

چون جرعه ای نوشیده است از آب چشمه سار تو 

 

کی میدهد من را پناه با این همه کار سیاه 

 

خود را زدم با صد امید در جمع خدمتکار تو

 

مولا علی موسی الرّضا ای با گدايان هم غذا 

 

با پا هم دمی هرگز نباشد عار تو

 

با سینه ای پر التهاب در محضرت ای آفتاب 

 

لب میگذارم بر کف پای همه زُوّار تو

 

کی گفته هستی تو غریب؟ شبهای جمعه ای حبیب 

 

پهلو شکسته مادریست در مشهدت غمخوار تو

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سرمایه گذاری ♥♥ حرف دلم ♥♥ اخبار ادیان و مذاهب